بنام مادر
بنام مادر
پا به پای غم من پیر شد و حرف نزد…!
داغ دید از من و تبخیر شد و حرف نزد…!
شب به شب منتظرم بود و دلش پر آشوب…!
شب به شب آمدنم دیر شد و حرف نزد…!
غصه می خورد که من حال خرابی دارم…!
از همین غصه ی من سیر شد و حرف نزد…!
وای از آن لحظه که حرفم دل او را سوزاند…!
خیس شد چشمش و دلگیر شد و حرف نزد…!
صورت پر شده از چین و چروکش یعنی!!!
مادرم خسته شد و پیر شد و حرف نزد…!!!
سلامتی همه ی مادران