حضور قلب در نماز
چطور در نماز و عبادت حضور قلب و تمرکز داشته باشم؟
روح اسلام، توحيد و مقصد توحيد، پرستش خداي يگانه و
حقيقت پرستش، توجه به خداوند يکتا و ترک توجه به دنيا است. بنابراين موضوع توجه در عبادت بسيار مهم و تعيين کننده است. در اين راستا منظور از حضور قلب تمرکز داشتن بر ياد خداوند و توجه به اذکار و افعال نماز است. لذا براي داشتن حضور قلب درنماز لازم است به معاني کلمات و اذگاري که گفته مي شود توجه شود. براي اين منظور لازم است انسان معاني کلمات نماز را بداند درست مانند زبان مادري خود که وقتي سخن مي گويد کاملا مي داند چه مي گويد. ما در زبان مادري خود حضور قلب داريم چون مي دانيم چه مي گوييم. اما معمولا وقتي زبان عربي صحبت مي کنيم بدليل اينکه معاني آن را درست نمي دانيم نمي توانيم به راحتي حضور قلب داشته باشيم.
بعضي کارهاي انسان بدني است مانند خوردن و خوابيدن و برخي روحي است . نماز يک عمل روحي است که بايد انسان آن را با روحش انجام دهد. حضور قلب يعني انسان با روحش و قلبش نماز بخواند نه صرفا با بدنش. وقتي انسان حضور قلب ندارد، نمازش بدني مي شود و ارزش و تاثير خود را از دست مي دهد و لقلقه زبان مي شود.
حضور قلب براي موفقيت در هر کاري لازم است و انسان وقتي مشغول کاري هست, در صورتي موفق ميشود که کاملا روي آن کار تمرکز داشته باشد و حواس اش پرت نباشد. مثلا وقتي مطالعه مي کند در صورتي اين مطالعه موثر است که در آن هنگام فقط مطالعه کند و کار يا فکر ديگري انجام ندهد. در عبادت هم وضع به همين منوال است. عبادت در صورتي موثر است که انسان در هنگام عبادت فقط عبادت کند و فکر و کار ديگري انجام ندهد.
حضور قلب در نماز هم به اين معنا است که انسان فقط نماز بخواند و کار ديگري انجام ندهد.
نماز مهمترين عملي است که انسان مومن در راستاي بندگي خدا انجام مي دهد و در حقيقت اوج بندگي است. وقتي کسي در نماز حضور قلب دارد که در خارج از نماز در ط
ول روز هم بنده خدا باشد و خدا را فراموش نکند. کساني که در طول روز به خدا وانجام وظايف بندگي فکر مي کنند و براي خود شغلي جز بندگي خداوند نمي شناسند، در داخل نماز هم حضور قلب دارند. کسي که بنده خدا است در نماز همچون بندگان خداوند در مقابل او مي ايستد و با او سخن مي گويد و خود را بنده کسي و چيزي نمي داند که حواسش به او پرت شود. ما اگر حواسمان پرت مي شود به خاطر اين است که در خداپرستي محض نيستيم و مشکل توحيدي داريم. انسان موحد و يگانه پرست در نماز هم يگانه پرست است و تمرکز دارد.
تا زماني كه انسان مشغول خود است (خودپرستي) و دچار كثرت ها است حضور قلب داشتن در نماز برايش مشكل خواهد بود و راهش اين است كه انسان در تمام زمان ها و حالات زندگي مشغول خدا باشد (خداپرستي) و از خودش بگذرد (تزکيه نفس) تا بتواند در نماز هم مشغول خدا باشد و حضور قلب داشته باشد.
اگر كسي بخواهد به حضور قلب دست يابد، بايد فناء في
الله داشته باشد. اين تنها راه است. البته شدني هم هست چون فناء في الله براي همه امكان پذير است و به تدريج حاصل مي شود، تمام راه بندگي خدا از اول تا آخر، طي كردن مراتب فناء است. به هر مقدار كه انسان در راه خدا پيش مي رود و از دنيا دور و فاني در خدا مي شود، به همان ميزان در عباداتش تمرکز خواهد داشت زيرا مانع بزرگ اين مهارت معنوي، فناء در دنيا است. تا زماني که انسان همه فکر و ذکرش دنيا است اين مشکل وجود دارد. فناء في الله يعني بکوشي به تدريج تمام فکر و ذکر و عملت خدا و بندگي او شود.
بنابراين نهايت مو فقيت در موضوع حضور قلب خاص اولياي خدا است يعني کساني که فاني في الله هستند و ساير مردم هر کسي به مقداري که فناي في الله دارد و در طول روز و زندگي مشغول خدا است و ياد خدا را فراموش نمي کند، در نماز هم حضور قلب خواهد داشت و کسي که فاني در دنيا است و صاحب غفلت کامل است به کلي از حضور قلب محروم است.
بهترين راه رسيدن به حضور قلب خودسازي و سير و سلوک موثر است. در اين زمينه بايد توجه داشته باشيد که خودسازي دو جنبه دارد. يکي مبارزه با نفس و هواهاي نفساني و ديگري اطاعت و عبادت خداوند. کساني در حضور قلب موفق هستند که در جهاد اکبر و مبارزه با نفس موفق بوده باشند, چون مهمترين مانع اطاعت و
عبادت خداوند و حضور قلب در نماز و عبادت از ناحيه نفس و اشتغالات نفساني ايجاد مي شود. اگر نفس تذکيه شود, انسان آزاد و رها شده و بهتر مي تواند در ياد خداوند متمرکز گردد. سر اينکه گفته اند اول تذکيه کنيد, بعد کسب علم و عبادت, به خاطر اين است که نفسانيت همواره مانع رشد آدمي است. تا انسان اسير نفس است نمي تواند در مسير خدايي شدن و قرب الهي متمرکز و موفق باشد.
البته تمركز در نماز و حضور قلب يكي از حالات بلند عرفاني و معنوي است و سال هاي متمادي و پياپي زمان مي خواهد تا انسان به اين مقام برسد كه در عبادات مخصوصا در نماز حضور قلب و تمرکز داشته باشد و به هيچ وجه حواس اش به غير عبادت پرت نشود.
بايد دانست حضور قلب كامل نتيجه معرفت کامل خداوند و رفع غفلت از خدا و تمرکز روي خداپرستي توحيدي است. به عبارت ديگر اين مقام عرفاني نياز به سير و سلوک و حرکت توحيدي دارد, يعني حرکت از کثرت دنيا به وحدت حق تعالي و انس به خداوند و عشق به او.
براي رسيدن به اين منظور بايد انسان از طريق معرفت و شناخت, رياضت و عبادت هاي گوناگون انس اش را به خداوند زياد نمايد و در نتيجه انس اش به دنيا كم شود. در غير اين صورت وقتي كه فكر و ذهن اش به دنيا و کثرات مشغول است و با امور دنيوي انس دارد نبايد از خودش توقع داشته باشد كه وقتي به عبادت مشغول مي شود و يا به نماز مي ايستد، ذهن و دل اش كاملا در اختيار خداوند باشد و به سمت دنيا نرود. اين افراد كه اكثريت مردم هستند، به هر مقدار ك
ه بخواهند ذهن خود را كنترل كنند كه منحرف نشود، با
اندك غفلتي مهار آن را از دست مي دهند و ناگهان مي بينند كه در همان حالت نماز خواندن، مدتي است كه غرق در دنيا و رتق و فتق امور آن در ذهن خود هستند، زيرا هر كسي به هر چيزي كه علاقه و انس دارد در همان زمينه مي تواند تمركز داشته باشد.
انسان از انس است و مانند كبوتري كه به لانه خود انس مي گيرد و او را از هر كجا كه رها سازيم، به سمت لانه خود تمايل مي يابد و حركت مي كند به اموري كه به صورت مستمر بدان مي پردازد و در فكر آن است انس پيدا مي كند. راهكار درمان اين حالت اين است كه موضوع انس را عوض كنيم و سعي كنيم به خداوند انس پيدا كنيم و از دنيا و انس به آن فاصله بگيريم.
عامل حقيقي تمرکز حواس و حضور قلب, گرايش هاي عاطفي انسان است. علاقه ها, دلبستگي ها و به خصوص عشق که همان شدت حب و دلبستگي است, تعيين کننده ترين علت تمرکز انسان بر يک موضوع است. کسي که عاشق تحصيل دانش است, تمرکز بيشتري در درس و مطالعه دارد تا کسي که علاقه چنداني به آن ندارد. کسي که عاشق کسي شده است شايد تمام فکر و ذکرش ياد او شود و دائم به فکر او باشد. همين طور در مورد نماز و عبادت کس
ي که عاشق خداي متعال و پرستش او است, در نماز بيشتر از هر زمان و موقعيت ديگري, حضور قلب دارد؛ زيرا نماز دقيقا هنگامي است که اجازه يافته با معشوق خويش سخن بگويد و راز و نياز عاشقانه داشته باشد و در اين حالت آنقدر در جذبه حق است که امکان ندارد حواسش از محبوب به چيز ديگري که بدان چندان علاقه اي ندارد, پرت شود؛ از آن رو بهترين و بالاترين درجه حضور قلب مخصوص عارفان حقيقي و عاشقان خدا است و سايرين نيز هر يك به نسبت معرفت و عشق و علاقه که به خداوند دارند, از حضور قلب برخوردار مي شوند.
در مقابل اين علاقه و احساس حضور, علاقه و دلبستگي به دنيا و لذت هاي مادي و مانند آن قرار دارد که باعث مي شود انسان حواس و تمرکزش به سمت دنيا گرايش پيدا کند و در نتيجه نسبت به امور معنوي بي توجه گردد و در نماز که يک امر معنوي است, حضور قلب كمتري داشته باشد.
منتهي نكته ظريف ديگري در اين زمينه وجود دارد كه حاكي از حالت بسيار دقيقي است كه معمولا اهل معرفت قادرند آن را در خويش به وجود بياورند. آنها مي توانند با ادراك عظمت هستي و تنظيم و كوك كردن ذهن با هستي بي نهايت چنان محو جمال ذات وجود شوند كه نه تنها مشكل تمركز و حضور قلب نداشته باشند، بلكه گاها خارج شدن از اين حالت برايشان دشوار است. اگر كسي موفق شود ذهن خود را با هستي مرتبط و همراه كند، مي تواند به حضور قلب كامل دست يابد، ولي رسيدن به اين مقام چندان آسان نيست و نياز به عرفان و شناخت وحدت هستي و تمرين و رياضت و فراغت دارد.
پس از آشنايي با معيار اصلي حضور قلب اکنون شما نياز به يک بررسي داريد, شايد دليل کم شدن تمرکز و حضور قلب شما در تقويت گرايش هاي عاطفي نسبت به دنيا و لذت هاي مادي باشد, در اين صورت اگر بخواهيد اين حالت را درمان کنيد, لازم است رابطه محبت آميز خود با خداي متعال را تقويت نماييد. براي اين منظور شناخت هر چه بيشتر و حقيقي تر خداي متعال و رابطه از طريق دعا, مناجات و اظهار محبت به او و در مقابل کم کردن مشغله هاي دنيوي و قطع عل
ائق مادي راه درمان واقعي است.
نکته ديگري که بايد مورد توجه قرار بگيرد تدريجي بودن وصول به مقامات معنوي است. حضور قلب هم از اين قاعده مستثني نيست. بايد سعي کنيم با دور شدن از علاقه به کثرات مادي به تدريج در ياد خداوند متمرکز شويم و درجه حضور قلب خود را نسبت به خداوند در نماز و عبادت افزايش دهيم.
راهكاري از علامه طباطبايي( ره)
يكى از شاگردان علامه طباطبايى(ره) از نداشتن خشوع در نماز و عدم حضور قلب رنج مىبرد به خدمت علامه(ره) رسيد و راهكاري خواست. ايشان نخست از پاسخ خودداري كردند، پس از چندبار اصرار به شاگرد خود رو كردند و فرمودند: «شما نميتواني!» شاگرد گفت: آقا شما بفرماييد حداقل اگر كسي پرسيد به او بگويم.
علامه(ره) فرمودند: «فكر در نماز دنباله افكار شبانهروز است. كسي كه صبح تا ظهر به ياد خدا نبوده نميتواند هنگام نماز ياد خدا را استمرار دهد.
بنابراين توصيه ميشود محيط زندگى و کار و فعاليت و همچنين فضاي ذهني خود را سالم کرده و با نيت خالص و پاک همه امور آنرا با ياد و نام خداوند پيگيري نمود و همچنين آنرا از حالت يكنواختى و خستهكننده بيرون آوره و با يك برنامهريزى مناسب به كارهاى شخصى، درسى، کاري و روابط خوب با ديگران بپردازيد، و به همه كارهاى روزانه خود رنگ خدايى بدهيد و پيش خود بگوييد: «خدايا من در طول روز در كلاس و هنگام فعاليت آن چه تو دوستداري انجام مىدهم و تو هم قلب مرا از محبت خود پر گردان و نگراني از آينده را از دل من بر طرف بگردان. چنين رازگويي و نيازخواهي صادقانه با خدا دريچهاي از نور و عرفان به سوي انسان ميگشايد. و تداوم اين عهد و پيمان، مشكلات را يكي پس از ديگري برطرف ميسازد.
كسي كه در ابتداي راه كمال و خودسازي قرار دارد نبايد از خود انتظار حضور قلب كامل داشته باشد بلکه بايد آن را به تدريج تمرين كند و بدست آورد. براي نمونه راههاي حضور قلب در نماز و دعا مي
توانيد از راههاى زير استفاده كنيد:
1- دقت در انجام مقدمات نماز، مانند وضوى با معنويت، انجام مستحباتى چون اذان، اقامه و…
در كتابهاى حديث آمده است: شخصى از پيامبر(ص) درخواست كرد كه راهى به او بنماياند تا حضور قلب بيشترى در نماز پيدا كند حضرت او را به شاداب گرفتن وضو فرمان دادند. بنابراين وضوي شاداب و با آداب خود در حضور قلب انسان در نماز مؤثر است.
2- گزينش مكان مناسب، دورى ازجاهاي شلوغ و پر سر و صدا و پرهيز از هر آنچه كه موجب انحراف توجه از خداوند شود.
3- گزينش وقت مناسب و تا آن جا كه ممكن است اول وقت خواندن نماز.
4- تا حد امكان در مسجد و با جماعت نماز خواندن و دعا کردن (به ويژه در جماعاتى كه بعد معنوى بيشترى دارد).
5- نماز را با طمأنينه و دقت در مفاهيم و معانى آن خواندن و دعا را با توجه به عظمت خداوند و کوچکي خود به جا آوردن.
6- در نماز در حال ايستاده به مهر نگريستن و در ركوع پايين پا و در تشهّد به دامن خود نظر نمودن.
7- تخليه دل از حب دنيا و امور دنيوى وآن را مالامال از عشق خدا ساختن. توضيح: ذهن انسان همواره متوجه چيزى است كه به آن عشق مىورزد؛ همانند عاشقى كه آنى از فكر معشوق خود بيرون نمىرود. اين كه ما در نمازهايمان همواره به فكر مسائل ديگر هستيم، به خاطر تعلق شديد نفس به دنيا و حب آن است. اما آن كه عاشق حق شد، در هر حال و در هر كارى به ياد خدا خواهد بود به طورى كه گويى هميشه در نماز است.
8- توجه به اين كه مبدأ و منتهاى انسان خداوند است وآنچه در اين بين است براى امتحان آدمى و ابزارى جهت رشد و كمال اوست.
9- ضبط قوه خيال. توضيح : پرنده لجام گسيخته خيال، چكاوكى است كه هر آن بر شاخسارى مىنشيند. ازاينرو هميشه افكار انسان به اين طرف وآن طرف متوجه بوده و قرار و آرامى ندارد؛ اما اگر آدمى با دقت و هوشيارى در كنترل آن بكوشد پس از چند صباحي رام و مطيع شده و به هر سو كه اراده شود متوجه ميگردد. بنابراين انسان بايد در نماز از اول با قاطعيت بنا را بر اين بگذارد كه تمام توجه خود را به سوي پروردگار معطوف دارد و هر گاه پرنده خيال از چنگ او گريخت، بلافاصله آن رابه همان جهت برگرداند. اگر چندين مرتبه در ايام متوالى چنين كند، كمكم ذهنش عادت خواهد كرد.
10- توجه به عظمت و هيبت پروردگار و فقر و فاقه خود. روشن است اگر آدمى بداند با چه بزرگى روبهرو است و خود در مقابل او هيچ بلكه عين احتياج و فقر و فاقه است، با تمام وجود و ذهن و انديشه خاضع خواهد گرديد.
يكى از اولياى خدا توصيه نمودهاند كه مدتى قبل از شروع نماز حداقل 15 دقيقه به حسابرسي و تخليه درون بپردازيد و به صورت ارادي عوامل پريشاني خاطر را تعديل بخشيد. با گفتن ذكر هاي مستحبي و دعاهاي افتتاح نماز و استغفار خود را براى نماز مهيا سازيد
در سخني از اميرالمؤمنين -عليه السلام- آمده كه: « سجده اول يعني من از خاك هستم. سر برداشتن از سجده اول يعني من از خاك برآمده ام. سجده دوم يعني من به خاك باز مي گردم
و سر برداشتن از آن يعني دوباره براي قيامت سر از خاك بر مي دارم». اگر مدتي نماز را به همين صورت بخوانيد هم نگاهتان به دنيا و سختي هاي آن تغيير خواهد كرد، و نيز از جهت روحي رشد خاصي خواهيد نمود.
- «انس به دنياي مذموم با حضور قلب نمي سازد» بايد انسان انسش به دنيا كم شود. وقتي به نماز مي ايستد، ذهن و دلش كاملا در اختيارش باشد و به سمت دنيا نرود. منتهي بايد توجه داشته باشد كه رسيدن به توحيد ، مستلزم تلاش فراوان و برنامه ريزي و عمل است. با مشغله فكري و كاري ، امكان حضور قلب كامل بسيار كم است.
- كسي كه عاشق خداي متعال و پرستش او است در نماز بيشتر از هر زمان و موقعيت ديگري حضور قلب دارد ، شناخت هر چه بيشتر و حقيقي تر خداي متعال و رابطه با او از طريق دعا، مناجات و اظهار محبت به او و در مقابل كم كردن مشغله هاي دنيوي در بيشتر شدن حضور قلب تأثير بالايي دارد.
- «حضور قلب حوصله مي خواهد»حضور قلب بايد به
تدريج مستقر شود بنابراين كسي كه در ابتداي راه كمال و خودسازي قرار دارد نبايد از خود انتظار حضور قلب كامل داشته باشد و بايد آن را به تدريج تمرين كند و بدست آورد. بايد با نفس مانند كودكي نوآموز مدارا كرد و به تدريج و با آهستگي آن را مهار و رام نمود. بنابراين بايد از مقدار بسيار كم شروع كرد و به تدريج بر ميزان تمركز و توجه و حضور قلب افزود.
- در پايان گفتني است: حضور قلب شرط كمال نماز است و نمي توان به بهانه نداشتن حضور قلب نماز را ترك كرد و گفت فايده اي ندارد, زيرا همين نماز دست و پاشكسته اي كه مي خوانيم فوايد و آثار فراواني دارد و ما را از گناه و انحراف كلي از خداي متعال محافظت مي كند. حضور قلب نيز داراي مراتب است و كسي مي تواند آن را تحصيل كند كه اهل نماز و عبادت باشد..
مطالعه كتابهايى همچون «آداب الصلوه» يا «پرواز در ملكو
ت امام خمينى» و «اسرار الصلوه» مرحوم ميرزا جواد آقا ملكى بسيار نافع است.
دو كتاب ديگر نيز در اين مورد پيشنهاد مىكنيم:
1. حضور قلب در نماز، على اصغر عزيزى تهرانى
2. حضور قلب در نماز، محمد بديعى.